زندگی

ساخت وبلاگ

امکانات وب

داشتم فک میکردم به خودم، به زندگیم، به میلاد

حق با میلاده

میلاد خیلی وقته عاشقانه نگام نمیکنه

عاشقانه رفتار نمیکنه

و واقعا خیلی وقته منو نمیخواد و من چقد تلاش کردم نپذیرم.

مثل همه چیزایی که دیر بدست میاری من دیگه ارزشی ندارم

بعضی داستانا پایین تلخ دارن ولی چه تلخ، چه شیرین، پایان پایانه.

میخوام این پایان، پایان روابط مجازی تو زندگیم باشه:

یاسین حذف شد

امین حذف شد

هومن حذف شد

یاسر ازدواج کرد

محمدصدیق ازدواج کرد

مرتضی ازدواج کرد

میلاد رفت.

باید بعد از 13 سال خط موبایلمو عوض کنم

از خوابگاه میرم و با مریم زندگی میکنم

خونه مامان اینا عوض میشه

واتزاپ و تلگرام و اینستام با خط جدید میشن

و اینجوری من از همه گذشته و هر انچیزی که منو به گذشته وصل میکنه جدا میشم.

دیگه کسی نمیتونه هر وقت خواست بره و هر وقت خواست بیاد.

یاسین بعد از 6 سال زنگ زد و گفت حلالم کن

هومن بعد از 5 سال زنگ زد و گفت اتنفاقی شمارتو پیدا کردم توی یک کتابی نوشته بودم.

امین بعد از 8 ماه حدودا مجدد پیام داد و وقتی با برخورد نامناسب من روبرو شد عذرخواهی کرد و رفت.

میلاد هم یک روزی میاد. نمیدونم کی. ولی روزی میاد که خیلی دیره.

نباید منتظر بمونم.

انتظار اذیتم میکنه.

میلادی که میتونه در فاصله یک ساعت از گفتن نمیتونم بدون تو به آرامش برسم بگه برو، نمیتونه کسی باشه که بتونم بهش تکیه کنم. هر چقدر هم دلم براش تنگ شه، میلاد نمیتونه دوست خوبی باشه. اگه تا چند وقت پیش بود واسه اینکه تظاهر میکرد و خودش رو کس دیگه ای نشون میداد.

میلاد واقعی اینه.

خودش بارها گفته.

بارها و بارها و بارها.

 

میلاد...
ما را در سایت میلاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ruzam بازدید : 67 تاريخ : سه شنبه 16 بهمن 1397 ساعت: 13:55